چهرهها
جلال آلاحمد؛ نویسنده، منتقد ادبی
جلال آلاحمد (۲ آذر ۱۳۰۲ و براساس برخی روایتها ۱۱ آذر ۱۳۰۲، تهران - ۱۸ شهریور ۱۳۴۸، اَسالِم، گیلان) روشنفکر، نویسنده، منتقد ادبی و مترجم ایرانی و همسر سیمین دانشور بود. آل احمد در دهه ۱۳۴۰ به شهرت رسید و تاثیر بزرگی در جریان روشنفکری و نویسندگی ایران داشت. نثر جلال آلاحمد تلگرافی، شلاقی، عصبی، پرخاشگر، حساس، دقیق، تیزبین، صریح، صمیمی، منزهطلب، حادثهآفرین، فشرده، کوتاه، بریده، و در عین حال بلیغ است. نثر وی بهطور خاص در مقالات سنگین، گزارشی و روزنامهنگارانه است. آلاحمد دارای نثری برونگرا است، یعنی نثرش برخلاف نثر صادق هدایت، در خدمت تحلیل ذهن و باطن شخصیتها نیست. آلاحمد، با استفاده از دو عامل نثر کهن فارسی و نثر نویسندگان پیشرو فرانسوی به نثر خاص خود دست یافتهاست. او کوشیده تا در نثر خود، تا آنجا که امکان داشته، افعال، حروف اضافه، مضافالیهها، دنباله ضربالمثلها و خلاصه هرآنچه را که ممکن بودهاست حذف کند. حذف بسیاری از بخشهای جمله باعث شده نثر آلاحمد ضربآهنگی تند و شتابزده بیابد. آلاحمد در شکستن برخی از سنتهای ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کمنظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد. جلال آلاحمد در ۱۸ شهریور ۱۳۴۸ در چهل و پنج سالگی در اسالم گیلان درگذشت. پس از مرگ نابهنگام آلاحمد، پیکر وی بهسرعت تشییع و به خاک سپرده شد، که باعث باوری درباره سربهنیست شدن او توسط ساواک شد. همسر وی، سیمین دانشور، این شایعات را تکذیب کردهاست، ولی شمس آلاحمد قویا معتقد است که ساواک او را به قتل رسانده و شرح مفصلی در این باره در کتاب از چشم برادر بیان کردهاست. جلال آلاحمد وصیت کرده بود که جسد او را در اختیار اولین سالن تشریح دانشجویان قرار دهند؛ ولی از آنجا که وصیت وی برابر شرع نبود، پیکر او در مسجد فیروزآبادی جنب بیمارستان فیروزآبادی شهر ری به امانت گذاشته شد تا بعدها آرامگاهی در شأن او ایجاد شود و این کار هیچگاه صورت نگرفت.
میرزا کوچک خان جنگلی؛ مبارز ملیگرا
یونس استادسرایی (۱۲۵۷–۱۱ آذر ۱۳۰۰)، مشهور به میرزا کوچک خان جنگلی مبارز ملیگرا، مبارز انقلاب مشروطه، رهبر جنبش جنگل، و صدر جمهوری جنگل، انقلابی ایرانی و از سرادان معروف گیلک از اهالی رشت بود. او که در جوانی به تحصیل دینی اشتغال داشت جزئی از نیروهای انقلابی بود که در جریان نهضت مشروطیت موفق به فتح تهران شدند. سپس او به گیلان بازگشت و رهبری گروهی را بر عهده گرفت که قصدشان آزادسازی این ایالت ایران از اشغال روسیه بود، نهضتی که به نهضت جنگل مشهور شد. کوچک خان گروههای مختلفی از نیروهای سیاسی و طبقات ناراضی را گرد خود جمع کرد. او موفق شد انقلاب را از مشروطه خواهی به جمهوریخواهی سوسیالیستی سوق دهد و در ژوئن ۱۹۲۰ یک جمهوری شورایی در گیلان به پا کرد. کمبود منابع مالی، اختلافات درونی و حمله نظامی نیروهای دولت به رهبری سردار سپه و انگلستان منجر به سقوط این حکومت شد، کوچک خان در حال عقبنشینی بر اثر یخ زدگی در کوههای تالش درگذشت. بحث جالبی که در مورد میرزا و قیامش همیشه مطرح بوده قدرت سازماندهی و تشکیلاتی میرزا کوچکخان بودهاست. ساختاری که در آن روزنامه و بیمارستان و انواع تشکیلات حکومتی دارد، اما در عین حال این قابلیت را هم دارد که در مواقع خطر به صورت گروههای پارتیزانی عمل کند. هنر جذب افراد از طبقات مختلف جامعه و بهکارگیری آنها هم از نکات جالبی است که در مورد نهضت جنگل مطرح است. شاید این ادعا غلط نباشد که هنر سازماندهی و تشکیلاتی میرزا نه تنها با توجه به طبقه اجتماعی و میزان سواد و اطلاعاتش تعجبآور است بلکه نسبت به رجال باسواد و فرنگ رفته آن زمان نیز قابل تحسین است. تحلیل قیام جنگل از دید جامعهشناسی خود میتواند بحثی باشد که در نگاه ما به آینده مفید و مؤثر بیفتد.
لطفا نظر خود را درباره این مطلب بیان نمایید