چرا در ایران حاشیه نشینی شکل گرفته است؟
فخری سادات مسچی
مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیه نشینی یکی از معضلات جدی ایران امروز است که به همراه خویش مشکلات و ناهنجاریهای بسیار اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به بار میآورد؛ این موضوع علی رغم اینکه سالها است وجود دارد و عموم مسئولان به لزوم حل آن معترفند اما هیچ گاه حل نشده و روز به روز بر این وضعیت تشدید شده است. براساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، طی فاصله زمانی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵ تعداد ۵۱۶۹۲۲ نفر از استانهای دیگر وارد استان تهران شدهاند. همچنین در طی پنج سال مذکور ۳۵۰ هزار و ۶۳۲ نفر از استان تهران به سایر استانهای کشور مهاجرت کرده اند که استان البرز با ۸۹ هزار و ۱۹۷ نفر بیشترین مهاجر را از استان تهران داشته است. استانهای گیلان، مازندران و خراسان رضوی به ترتیب با ۲۸۵۳۱، ۲۳۶۴۳ و ۲۱۲۴۱ نفر از این نظر در رتبههای بعدی قرار دارند. به این ترتیب خالص مهاجرت در استان تهران نیز مثبت ۱۶۶ هزار و ۲۹۰ نفر است و این آمار نشان میدهد در طی فاصله زمانی سالهای ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۵، تعداد افرادی که وارد استان تهران شده اند بیشتر از افرادی است که از استان تهران خارج شدهاند.
این گونه مهاجرتها را از دو زاویه متفاوت میتوان بررسی کرد ؛ یکی اینکه چرا سالها است که از شهرها و شهرستانهای کوچک به سوی شهرهای بزرگ بخصوص تهران مهاجرت میشود ؛ و دیگر اینکه این مهاجرتها باعث تشدید چه ناهنجاریهای میشود.
1- به نظر میرسد مهمترین علت مهاجرت، کمبودهای اقتصادی در شهرهای کوچک است. آمار بالای بیکاری در شهرستانهای کوچک و دور از مرکز خود به خوبی گویای آن است که بسیاری برای اینکه چرخ زندگی شان بچرخد مجبورند به مهارجت دست بزنند و به امید یافتن کار و کسب درآمد به شهرهای بزرگ بیایند. آمارهای به دست آمده از سرشماری سال گذشته نشان میدهد استان لرستان با 18.9 درصد بالاترین نرخ بیکاری را داشته و بعد از آن استان کردستان با 16.1 درصد قرار گرفته است اما از سوی در بخش خدمات، استان تهران با 63.1 درصد بالاترین شاغلان در بخش خدمات را به خود اختصاص داده اند. با این تفاصیل معلوم است که نیروی کار از غرب کشور به پایتخت سرازیر میشود.
جالب اینجا است که بدانیم در استانهای غربی کشور کولبری به عنوان یک شغل مطرح است و علی رغم وعدههای مسئولان چندان تلاشی برای حل مشکلات این قشر نشده است.
عدم تقسیم عدالانه امکانات و فرصتهای شغلی علی رغم همه وعدهها، وهمچنین رکود و بیکاری سراسری در سالهای اخیر چنان شدت گرفته که بسیاری از مهاجران به شهرهای بزرگ چاره ای جز این کار نداشتهاند.
2- مهاجرانی که به امید رسیدن به شرایط اقتصادی بهرت راهی شهرهای بزرگ و بخصوص پایتخت میشوند چارهای جز حاشیه نشینی ندارند . گرچه آمار دقیقی از جمعیت خانه نشین در ایران وجود ندارد ولی با توجه به گفتههای چندی پیش محمدباقر قالیباف، شهردار سابق تهران که 25 تا 30 درصد جمعیت تهران را حاشیه نشین دانسته بود و با توجه به جمعیت 8.5 میلیونی تهران به نظر میرسد که باید بیش از دو میلیون نفر حاشیه نشین در اطراف تهران وجود داشته باشد.
حاشیه نشینی، آن هم با این حجم بالا مترادف با آسیبها و انحرافات اجتماعی است. اگر چه حاشیه نشینان آسیب زا و منحرف نیستند ولی شرایط و موقعیت جغرافیایی ایجاب میكند تا برای منحرفان، منطقه اخلاقی و فرهنگی خاصی ایجاد شود. مشكلاتی چون بی مسكنی و بدمسكنی، معضل حاشیه نشینی و رشد زاغهها و سكونتهای غیر رسمی، چالشهای زیست محیطی، عدم دسترسی به آب آشامیدنی سالم و بهداشتی، معضل دفع زباله، مشكل ترافیكی و آمد و شد، گسترش انحرافات اجتماعی، مسئله تامین كار، انواع نارضایتیهای جمعی و احساس عدم تعلق و بیگانگی با شهر، خلاصه معضلاتی است که با حاشیه نشینی همراه بوده است. به این ترتیب باید گفت که عدم تخصیص امکانات به شهرهای کوچک و دور از مرکز نهایتا به معضلات بزرگی منجر شده است که امروز جامعه ما را به شدت آسیب پذیر کرده است . حرف پایانی این یادداشت این است که واقعا چه زمانی باید به فکر رفع این معضل افتاد؟!
لطفا نظر خود را درباره این مطلب بیان نمایید